27 November 2016

قطران در عسل، در گوتنبورگ

شنبه دهم دسامبر، ساعت 18، در شهر گوتنبورگ (سوئد) به دیدار و گفت‌وگو با دوستداران کتاب ‏‏"قطران در عسل" می‌روم. این دیدار را دوستان "شبکه پشتیبانان مدرنیته" تدارک دیده‌اند. سپاس ‏فراوان برای همتشان.‏

تا امروز، تا جایی که آگاهی یافته‌ام، هشت نقد و معرفی بر کتابم منتشر شده، به ترتیب انتشار:‏

‏1- روایت «آرمان‌خواهان چپ سال‌های پنجاه شمسی» از علیرضا بهتویی، در این، و این ‏نشانی‌ها؛
‏2- «سرگذشت نسل انقلاب در گذار از زندان و شکنجه تا تبعید و پریشانی»، نوشته‌ی علی امینی ‏نجفی در این نشانی؛
‏3- «چرا نسل ما انقلاب کرد؟»، گزارش فرح طاهری از جلسه‌ی معرفی کتاب در کانون کتاب تورونتو، ‏در این نشانی؛
‏4- طعم «قطران در عسل»، نوشته‌ی علیرضا اردبیلی، در این، و این، و این، نشانی‌ها؛
‏5- عشق داند که در این دایره سرگردانند، به قلم رقیه کبیری، در این، این، این، و این نشانی‌ها؛
‏6- «قطران در عسل»، تلخی جاری در زندگی یک نسل، نوشته‌ی میترا شجاعی، در این نشانی؛
‏7- معرفی کتاب در فصلنامه‌ی باران، نوشته‌ی ابراهیم آریانی، در این نشانی؛
‏8- «قطران در عسل: نقدی بر خاطرات شیوا فرهمند راد و نگاهی به تاریخ‌نگاری حزب توده ‏‏[ایران] و ‏خاطرات توده‌ای‌ها»، نوشته‌ی بهمن زبردست، در این نشانی.‏

دوستان ارجمندی نیز پیام دادند که هوس داشته‌اند چیزی در معرفی کتاب بنویسند، اما چون دیده‌اند ‏دیگران نوشته‌اند، منصرف شده‌اند! ای‌کاش آن دوستان نیز می‌نوشتند.‏

همچنین چند گفت‌وگوی رادیویی و تلویزیونی درباره‌ی کتاب از رسانه‌های همگانی پخش ‏شده‌است، به ترتیب:‏
‏1- گفت‌وگو درباره‌ی کتاب در استودیوی "رادیو همبستگی" استکهلم، در این نشانی؛
‏2- مصاحبه با میترا شجاعی در "دویچه وله"، در این نشانی؛
‏3- گفت‌وگو با عنایت فانی در برنامه‌ی "به عبارت دیگر" تلویزیون بی‌بی‌سی، در این نشانی.‏

جلسه‌های دیدار با دوستداران کتاب:‏
‏1- کانون کتاب تورونتو، کانادا، آگهی در این نشانی؛
‏2- کتابخانه‌ی عمومی شرهولمن، استکهلم، آگهی در این نشانی؛
‏3- نشر فروغ، کلن، آلمان، آگهی در این نشانی؛
‏4- کتابخانه‌ی عمومی هالون‌برگن، استکهلم، آگهی در این نشانی؛
‏5- و اکنون، گوتنبورگ، سوئد، آگهی در این نشانی.‏

کتاب را چگونه تهیه کنیم؟ در این نشانی.

به امید دیدار در گوتنبورگ!‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏

12 November 2016

بوخارین و استالین

سی سال و چند ماه پیش شوروی را ترک کردم و به سوئد آمدم. از دو سالی پیش از آن ترک‌هایی ‏در دیوارهای آن ساختمان معوج دیده می‌شد، و این‌جا که رسیدم هر روز خبرهایی از ترک‌های تازه‌تر ‏و فروریختن‌ها درست پشت پای من می‌آمد، و من با آمیزه‌ای از ترس و هیجان همه را، هم از ‏رسانه‌های کاغذی روسی که از یک کتابفروشی نماینده‌ی مطبوعات شوروی در خیابان "فلمینگ" ‏استکهلم می‌خریدم، و هم از رسانه‌های دیگر دنبال می‌کردم. آن ساختمان ریخت و ریخت، و نابود ‏شد. تشنگان آزادی از میان ویرانه‌ها هر روز انبوهی از اسناد سری دوران هفتادساله‌ی ‏‏"سوسیالیسم واقعاً موجود" بیرون می‌کشیدند. با هر یک از این سندها داستان‌هایی تکان‌دهنده ‏فاش می‌شد. و ناگهان شخصی روی صحنه ظاهر شد که به سختی می‌شد باور کرد: آنا لارینا ‏بوخارینا بیوه‌ی نیکالای بوخارین! عجب! او زنده است؟ چه خوب، چه خوب! او اکنون می‌تواند شهادت ‏دهد از آن‌چه در دوران استالین بر سرشان آمد.‏

و آنا لارینا شهادت داد. ترجمه‌ی سوئدی خاطرات او در سال 1991 منتشر شد و یکی از نخستین ‏کتاب‌های سوئدی بود که خریدم و با ولع خواندم. دو سال پیش از آن خبر انتشار خاطرات او را به ‏روسی داشتم و همان هنگام نوشته‌ای کوتاه درباره آنا لارینا و آن‌چه استالین بر سر او و شوهرش ‏آورد نوشتم و منتشر کردم. آنا از جمله تعریف می‌کرد که بوخارین لحظاتی پیش از رفتن به سوی ‏بازداشت و زندان بی بازگشت نامه‌ای را بارها برای او خواند و خواست که او حفظش کند و در ‏آینده‌ای نامعلوم آن را برای نسل نوین رهبران حزب بازگوید. این است آن نوشته‌ی کوتاه من که ‏به‌روزش کرده‌ام.‏

Read More...دنباله (کلیک کنید)‏