05 January 2008

زبان پدری... - تصحیح و پوزش

یکی از پیامدهای خوشایند انتشار نوشته‌ام "زبان پدری مادرمرده‌ی من" این بود که توانستم رد همکلاسی ازدست‌رفته‌ام سید جمال‌الدین سعیدی را بیابم. یک از برادران او با من تماس گرفتند و اشتباه‌هایم را گوش‌زد کردند. سپاسگزارم از ایشان که مرا از اشتباه درآوردند و سرنخی از سرگذشت همکلاسی دوران کودکیم به من دادند.

1- اشک جمال بر بی‌عدالتی و ظلمی که بر او و دانش او می‌رفت، و بر غرور زخمین‌اش جاری می‌شد. از سبکسری من بود که آن را به سخت‌گیری پدر نسبت می‌دادم. پدر ایشان انسانی آزادمنش و بزرگوار بودند و هرگز دست روی فرزندان بلند نمی‌کردند. بنابراین من شرمسارانه از روان ایشان و از خانواده‌ی محترم سعیدی، و از یاد جمال پوزش می‌خواهم.

2- جمال در سال 1354 پنهان شد و در 30 آذر 1355 در جلسه‌ای در نارمک تهران که برای محاکمه‌ی سیروس نهاوندی تشکیل شده‌بود و در انتظار ورود او، همراه با 9 نفر دیگر، از جمله مینا رفیعی، جلال دهقان، ماهرخ فیال، بهرام نوروزی، و... که هیچ‌کدام مسلح نبودند، ناگهان به رگبار گلوله‌های ساواک بسته‌شدند. جمال با آن‌که تیر خورده‌بود و شاهرگ خود را با چاقو زده‌بود، سه ماه پس از آن زیر شکنجه جان باخت.

آلبرت سهرابیان نیز در خاطرات خود "برگی از جنبش کارگری کمونیستی ایران" (نشر بیدار) شرح دیگری از جزئیات این دام نوشته که در این نشانی در دسترس است (در بخش "سیروس نهاوندی").

متن بالا در انتهای "زبان پدری مادرمرده‌ی من" در "ایران امروز" درج شده و آن را برای "آچیق سؤز" هم فرستادم. همچنین متن نوشته در سایت من تصحیح‌شده است.

No comments: